سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ثانیه ها


ای چوپان بنواز! من بره گمشده ام
صدای دلم رو بشنو که چطور بی قراره و تو رو می خونه
تو منو از میون خارزاری که گرفتارش بودم نجات دادی، از دل تاریکی شب 
و به آغوش امن گله پناهم دادی
صدای نی لبکت چه آشناست، بنواز تا این دل بی تاب آروم بگیره
ای چوپان! گمشده ای بی پناه بودم تا وقتی تو منو یافتی، دوباره پیدا شدم
نگاه کن! همه گوسفند ها خوابن و من بیدار
اونها نمی دونن که این صدای نی، آواز روحه، نور امیدیه به قلب ناامیدان، نور ستاره ایه تو شب تیره، دستیه که از عمق سیاهی درمیاد و تو رو به سمت روشنی هدایت می کنه
این صدای آشنا، ندای هوشیاریه بعد از یه خواب طولانی
این صدا نشونیه برای کسایی که دور شدن و ندیدن
این صدا آواز مهربونیه که تو رو می خونه (( همواره به دنبال من بیا))
ای چوپان!
گله خوابه و من بیدار!
اونها نمی دونن که پیدا شدن بعد از گم شدن چه حالیه
اونها نمی دونن که بعد از پیدا شدن از شوق نمیشه خوابید
می خوام بیدار بمونم و حتی لحظه ای از این حال خوش رو هم از دست ندم
ثانیه ثانیه اون رو ، لحظه لحظه اون رو
می خوام به یاد بیارم که چطور گم شدم، از مسیر دور شدم و حتی یه نیم نگاه هم به دور و برم ننداختم
پشت سرم رو ندیدم و بی خبر با بوی علف های شیرین و سبز به اون طرف تپه ها دویدم و اون قدر مست چریدن شدم که ندیدم شب اومد و روز رفت
صدای زوزه گرگ های گرسنه منو ترسوند، به هر سمتی می دویدم و فهمیدم که گم شدم
نمی دونستم که چطور باید از این راه پر پیچ و خم و تاریک برگردم
با بهت به خارزاری فرو رفتم و
اون جا بود که نالیدم آه...
من با خودم چکار کردم؟! که ناگهان دستی منو در آغوش کشید و از اون خارزار بیرون کشید
با مهربونی گفت :(( بره گمشده به هوای چه چیزی از گله دور شدی؟
نمی دونی گرگ ها در کمینن و گرسنه؟ نمی گی دل چوپان در بند مهر توئه؟ ))
ای چوپان
بنواز و بذار صدای تو، باد رو به بازی بگیره، شن های صحرا رو به جنبش دربیاره و موج های آروم دریا رو بی تاب کنه
ای بره های گمشده ناله کنین و کمک بخواین، چوپان از راه می رسه و شما رو از خوارهایی که گرفتارش شدین رها می کنه
ای بره های گمشده نترسین، پایان سیاهی ها رسیده. وقتی که پیدا شدین پیش چوپان عزیز تر از قبل هستین
چوپان همواره براتون می نوازه تا به بیراهه نرین
فقط کافیه که گوش کنین تا صدای چوپان رو بشنوین. می نوازه و می خونه : (( بره های من هر جای این دنیای پهناور هستین ، نترسین از سایه ها و ناامیدی ها، به دنبال صدای آشنایی باشین ، تا شما رو به وعده گاه وصال هدایت کنه .
ای بره ها بیدارشین تا شوق بیداری خواب رو از چشمهاتون دور کنه .



نوشته شده در سه شنبه 87/7/2ساعت 12:46 عصر توسط ساناز نظرات ( ) | |


انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران