ثانیه ها
رویای باور نکردنی کودکی هایم بود
پشت دیواری پر از پیچک بایستی
جای کلید دفن شده را
در پنهان شده را
بیابی
در را باز کنی
داخل شوی
امروز من پشت تمام رویاهایم ایستاده ام
جرات نمی کنم آن در پنهان شده پشت پیچک ها را باز کنم
جرات نمی کنم
و نمی دانم کدام بهتر است؟
کودک باشی
و تنها فکر تو باز کردن درهای بسته باشد
یا بزرگ شوی
و فکر کنی آیا
زیبایی یک باغ مخفی
به این نیست که همیشه پشت تصورات بی انتهای تو
پنهان باشد؟؟
چه دختر زمستان باشی چه آسمانی بی ستاره
باید باشی
خدا را چه دیدی؟
شاید زمستان هم شبی ستاره باران شد.
ارواح زخم خورده اینجا نفس می کشند
و کوله بار اندوهشان را
فریاد کنان پرت می کنند ته دره دنیا!
اینجا تو می توانی فراموش کنی تنهاییت را
و اینکه آن آغاز ، آن پیمودن ها
چه اندازه فرسوده ات کرده است!
می توانی نگاه کنی به آنسوی خط قرمز
وسیاهچاله ابدیت
تو را می کشد به سرزمینی خالی از اندوه
خالی از احساس
جایی که جمعی نیست تا تنهاییت را اثبات کند!
و شادی هرگز نبوده است
که وجود غم را معنی ببخشد!
و بودنت دلیل نبودنت نیست!
بودن و نبودن دیگر مسئله ای نیست!!
در آخر دنیا
یک قدم مانده به خط قرمز
دلت نمی خواهد که بایستی
و فکر کنی
احساس کنی
که چقدر خوشبختی؟؟؟
مرد یعنی غرور، زن یعنی شکست غرور ... مرد یعنی باید ، زن یعنی شاید ...
مرد یعنی آری،زن یعنی گاهی...مرد یعنی حتما ، زن یعنی هرگز ...
مرد یعنی اصرار ، زن یعنی انکار ... مرد یعنی بودن ، زن یعنی فنا ...
مرد یعنی دیدن ، زن یعنی چشم فرو بستن ...
مرد یعنی دم، زن یعنی باز دم...
مرد یعنی منطق ،زن یعنی احساس...
مرد یعنی حکومت ،زن یعنی اطاعت ...
مرد یعنی سخاوت ،زن یعنی صداقت...
مرد یعنی رهایی،زن یعنی تسلیم ...
مرد یعنی شرافت،زن یعنی نجابت... مرد یعنی نهایت ،زن یعنی بدایت...
مرد یعنی خشونت ،زن یعنی لطافت... مرد یعنی غیرت ، زن یعنی عزت ...
مرد یعنی من،زن یعنی ما... مرد یعنی صلابت،زن یعنی قداست ..
مرد یعنی پیمودن ، زن یعنی صبوری...مرد یعنی اکنون،زن یعنی فردا...
مرد یعنی ساختن ،زن یعنی سوختن...مرد یعنی رهبر،زن یعنی راهبر ...
مرد یعنی دلدار ،زن یعنی دلداده... مرد یعنی خواستن ،زن یعنی کاستن .
مرد یعنی ربودن،زن یعنی کشش ...مرد یعنی بیارام ،زن یعنی بیاسای...
مرد یعنی یک جرعه هوس،زن یعنی جام لبریز نفس...
مرد یعنی شوهر ،زن یعنی همسر ..
مرد یعنی سالار ، زن یعنی ره سپرده به دامان یار...
مرد یعنی نیمی از وجود ، زن یعنی نیمه دیگر ...
مرد یعنی پدر ، زن یعنی مادر ...
و اما با اینهمه معانی بی انتهای دشت آشنایی ،
مرد یعنی انسان یعنی دریای احساس یعنی دوست داشتن جاودانه
یعنی تکیه گاه وجود یعنی آرامترین خلقت ..
و زن یعنی آرامگاه خلقت یعنی از سر تا پای ایثار
و مرد یعنی واژه ی غیرت و مردانگی یعنی هستن ..شدن و گشتن
و زن یعنی مهر و وفای بی کرانه یعنی انس و صفای خالصانه
یعنی امید بخش روزهای آینده یعنی همراه و همدم تنهایی ها و غربت
و همسفر راه پررمزو راز زندگی و در یک کلام مرد یعنی پدر برای آنکه در باغ
عشق و وفا و صفایش در دامانت خواهد بالید
و مرد یعنی تنها یک واژه و آنهم مرد ...
و زن یعنی تنها یک واژه و آنهم عشـق ...
دو دقیقه نمی گذرد از رفتنت
که دلم تنگ می شود!
و فکر می کنم به فاصله هایی که کش می آیند
دورتر می شوند
و دلم می گیرد!
امروز که می روم
یادم نرفته بجای خداحافظی بگویم:
زود برمی گردم
و این "زود"
شاید برای روزها
ماهها
و سالها
طول بکشد اما
دیگر دو دقیقه گذشته از رفتنم
نه دلت تنگ می شود
نه فکر می کنی به فاصله هایی که کش می آیند و دورتر می شوند
و دلت از این محاسبه غریب
نخواهد گرفت!
انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران |