ثانیه ها
کنار خیابان ایستادین. خسته و کوفته منتظرین یه تاکسی خالی از راه برسه. اما آخر شبه و تمام تاکسی ها از مسافر پر هستن. رو به سوی آسمان می کنین و از خدا می خواین براتون یه تاکسی خالی بفرسته. مدتی نگذشته که یه تاکسی خالی پیش پاتون ترمز می کنه. با خوشحالی سوار می شین و با خنده می گین: ای کاش آرزوی بزرگ تری می کردم! و بعد فراموش می کنین... دنبال کتابی می گردین، اما پیداش نمی کنین. در دل خود از کاینات می خواین کتاب رو به شما برسونه. هنوز چند قدم دیگه نرفتین که دست فروشی رو می بینین که روی زمین بساط پهن کرده و با التماس از شما می خواد که اون کتاب رو از او بخرین. شما حیرت زده اون رو می خرین و ته دلتون می گین: عجب حسن تصادفی! ای کاش چیز بزرگ تری می خواستم!؟ و بعد فراموش می کنین.... فرض کنید پرنده ای سفید اما نامریی بالای سرتون به طور شبانه روز پرواز می کنه و تصور کنین اسم این پرنده مرغ آمینه و هر دعایی رو که شما بر لب میارین و یا حتی در دل می کنین بلافاصله آمین می گه و اجابت می کنه. برای پرنده مهم نیست دعای شما کوچک و بی اهمیت باشه یا بزرگ و حیرت آور. پرنده وظیفش اجابت دعای درون دل شماست. حال سوال اینه: چه دعایی می کنین؟ آیا دعا می کنین که صد هزار تومان پول داشته باشین؟ یا یک میلیون؟ یا صد میلیون؟ یا پانصد میلیون؟یا .... چرا جایی متوقف می شین و بالاتر نمی رین؟! نکنه فکر می کنین اگر بیش از این اندازه معین، دعا کنین و آرزو داشته باشین از سهمیه مجاز خود تجاوز کرده این و دیگه مرغ آمین شما را جدی نمی گیره؟ اما اگر این طور نباشه چطور؟ یعنی اگه آرزوهای مجاز شما سقفی نداشته باشه و شما قادر باشین که هر چیزی رو در این عالم، بخواین و طلب کنین. اون وقت چه می کنین؟ در واقع وقتی ما در دل خود دعا و آرزویی رو زمزمه می کنیم، در حقیقت اعتماد ما به موجودیه که قدرت و تواناییش بی نهایته و می تونه هر خواسته ای رو اجابت کنه در غیر این صورت دیگه آرزو، فایده ای نداره. فکر می کنین چرا خیلی ها به حقوق بخور و نمیر و زندگی ضعیف و شرایط سخت عادت می کنن و برای بهبود وضع خود تلاشی نمی کنن؟ دلیلش خیلی سادست چون فکر می کنن نعمت ها و ثروت های دنیا قبلا بین اهل دنیا تقسیم شده و سهم اون ها از زندگی همینه که دارن و بیشتر از اون هرگز نصیبشون نمیشه. به بیان ساده تر اون ها می گن که امکانات هستی و کاینات حد و مرز مشخصی داره و روزی مجاز هر فردی، از همون لحظه تولد بر پیشونی او چسبونده شده . اما حقیقت این نیست! حقیقت اینه که سهم هر کسی از نعمت های عالم بی نهایته. دلیل این که تعدادی خاص بیشتر از بقیه به دست می آرن، فقط اینه که تعدادی دیگه از حق خود صرف نظر کرده و سهم خودشون رو به دیگران وا گذار می کنن. چگونه این کار رو می کنن؟ خیلی ساده! با آرزو نکردن، تلاش نکردن و طلب نکردن! اما هستند کسایی که مطمئن و آرام و آسوده در روی زمین قدم می زنن و اصلا از نبودن روزی و کم شدن سهم شون در هستی نگران نیستن و حرص نمی زنن. اون ها مطمئنن خالق کاینات هر چه رو که بخوان در هر زمانی براشون مهیا می سازه و اصلا از این بابت نگران نیستن. این اشخاص باور دارن که می تونن در هر روز بی نهایت آرزو کنن و مطمئن باشن که به آرزو و خواسته خود می رسن. البته کم نیستند مخالفانی که می گن: آرزوهای بشر سقفی داره و بی نهایت نیست، اما معتقدان به تموم نشدنی بودن رحمت و برکت کاینات همیشه سوالی می پرسن و اون اینه که : اگر بی نهایت بود چی؟ آیا اون موقع پشیمان نمی شیم که چرا آرزوهای بیشتر و بزرگ تری در دل نپروراندیم؟! دنبالک از دوستای خوبم جهت این تآخیر غذرخواهی می کنم. راستش همه چی دست به دست هم داده بودن که من نتونم نت بیام و آپ کنم مثل مشغله زیاد ، مشکل باز نشدن صفحه مدیریتم، قطعی برق توی ساعت های بی کاریم و ..... در ضمن از اون دسته از دوستای خیلی خوبم که از این تآخیر من اظهار نگرانی کرده بودن بی نهایت ممنونم .
انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران |