ثانیه ها
در میان خاطرات من
کلبه ای هست
تازه از عطر باران
و برق شبنم
در سرزمین مه آلود
در عمق جاده های دور دست
پشت کوهها
و جنگل ها
و دریاها
پشت غم
پشت نیستی
پشت هر آنچه رویش
ذره ای سایه هست
کلبه ای
با جاده های سنگفرش
بوته های گل رز
تمشک های وحشی
عطر گلهای شب بو
عطر گندم
عطر کاج
کلبه ای
برای آرزوهای از دست رفته
برای بعد از ظهرهای خلوت کودکیم
برای ابرهای پراکنده در آسمان آبی
دیوارهای کوتاه
درختان بلند
نقاشی های پر از کوه و رودخانه و پرنده
مدادهای نوک شکسته
خط خطی های پاک شدنی
املاهای بیست
انضباط های نوزده
برای آرزوهایی
در حد یک پرواز
و تخیلی
آن سوی ابرها
در سرزمین پریان جادویی
و تازگی قصه های تکرار شدنی
برای لحظه غروب خورشید
که سایه مرا
به اوج برساند
برای طلوعش
از پشت حصارها
برای آن بی خبری
که همه چیز بود
و در پشت یک خم ناپدید شد
در پشت قد کشیدن
فهمیدن
و تلخی واقعیت را
مزه کردن
برای آغاز شکست
آغاز سقوط
آغاز باور نکردن ها
ندیدن ها
نشنیدن ها
آغاز دردی
به عظمت دوست داشتن
به عظمت خواستن
و نتوانستن
این
سرنوشت من است.
انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران |