ثانیه ها
و اگه هستی، کسی هم به تو عشق بورزه و اگه اینطور نیست، تنهاییت کوتاه باشه و از کسی نفرت پیدا نکنی اما اگه اینطور شد، بدونی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی همینطور برات آرزو می کنم دوست هایی داشته باشی از جمله دوستان بد و ناپایدار برخی از اونها نادوست باشن و برخی حقیقی که دست کم یکی از اونها مورد اعتمادت باشه و چون زندگی اینگونست، برات آرزو می کنم دشمن هم داشته باشی... نه کم ، نه زیاد... درست به اندازه و بین اونها یکی باشه که در مورد بعضی از باورهات اعتراضش به حق باشه تا به خودت مغرور نشی آرزو می کنم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری... تا در لحظه های سخت، وقتی دیگه چیزی برات باقی نمونده، همین مفید بودنت کافی باشه تا تو رو سرپا نگه داره همچنین برات آرزو می کنم صبور باشی، نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنن، چون این کار ساده ایه.. بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنن و با صبوری، برای دیگران نمونه باشی امیدوارم اگه جوان هستی، زود رسیده نشی اگه رسیده ای، اصرار برای جوان نمایی نداشته باشی و اگه پیری، تسلیم ناامیدی نشی چرا که هر سنی، خوشی و ناخوشی خودش رو داره و لازمه بذاریم زندگی در ما جریان پیدا کنه امیدوارم آواز بخونی، به آواز پرنده ها گوش بدی، به پرنده ای دانه بدی و گربه ای رو نوازش کنی چون به این طریق احساس زیبایی پیدا می کنی امیدوارم دونه ای بکاری و با روییدنش همراه بشی تا بفهمی چقدر زندگی در یه درخت وجود داره به علاوه امیدوارم پول هم داشته باشی، چون به اون نیازمندی... و سالی یک بار، پولت رو روبروی خودت بذاری و بگی (( این مال منه )) فقط برای این که روشن کنی، کدومتون ارباب دیگریه... و در پایان اگه مردی، آرزو می کنم زن خوبی داشته باشی، و اگه زنی ، شوهر خوبی داشته باشی که اگه فردا خسته باشی و پس فردا شادمان، باز هم از عشق حرف بزنی و از نو آغاز کنی... اگه به همه این ها که گفتم رسیدی، دیگه چیزی ندارم که برات آرزو کنم... دنبالک 1 : متن فوق یکی از نوشته های ویکتور هوگوست که من قسمتی از اون رو خلاصه کردم دنبالک 2 : نظر یادتون نره!
اول از همه برات آرزو می کنم که عاشق بشی
انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران |