سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ثانیه ها

 

آن‌چنان خسته‌ام
که
وقتی تشنه‌ام
با چشمهای بسته
فنجان را کج می‌کنم
و آب می‌نوشم
آخر اگر که چشم بگشایم
فنجانی آنجا نیست
خسته‌تر از آن‌ام
که راه بیفتم
تا برای‌ِ خود چای آماده سازم
آن‌چنان بیدارم
که می‌بوسمت
و نوازشت می‌کنم
و سخنانت را می‌شنوم
و پس‌ِ هر جرعه
با تو سخن می‌گویم
و بیدارتر از آن‍َم
که چشم بگشایم
و بخواهم تو را ببینم
و ببینم
که تو نیستی
در کنارم.


نوشته شده در چهارشنبه 86/11/10ساعت 1:30 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران