سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ثانیه ها

 

دوستت دارم و می دانم که در برابرت
در برابر دوست داشتنت
و آغوشت
که باز می کند پنجره های بسته ذهنم را
و من مثل باران روان می شوم
هزار پروانه می شوم که در چشمهایت می رقصند
و می نشینم روی لبهایت
روی قلبت
که هزار بار ترک خورده از خشم من
نامهربانی من
و باز یادم می آید که چقدر دوستت دارم
یادم می آید و اشکهایم را
که هیچکس هرگز ندیده است
و هیچکس هرگز نخواهد دید
مثل افسانه ای پرغرور که ناباورانه واقعیت یافته است
به تو می بخشم
فقط به تو
مادر!

نوشته شده در چهارشنبه 86/11/10ساعت 2:29 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران