سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ثانیه ها

 

ای دل مددی که بی امان گریه کنیم

                         چون ابر بهار و آسمان گریه کنیم

                                                  امروز که روز رفتن فاطمه است

                                                                          با مهدی صاحب الزمان گریه کنیم

 

شهادت بی بی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) را به همه مسلمین جهان تسلیت عرض می کنم

 


نوشته شده در سه شنبه 87/2/31ساعت 12:35 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


دیروز


ماهی کوچک سرخی را می شناسم

که هر سال سیزده روز را در بستری از هفت سین زندگی می کند

ماهی کوچک سرخی

که دلی دارد اندازه دریا

و هر روز چشم هایش را در حبابی شیشه ای می گشاید و می گوید

صبح بخیر زندگی

و شب هنگام با رویای بوسیدن سیب سرخ به خواب می رود

ماهی کوچک سرخی که هر سال تنها سیزده روز نفس می کشد

 

 

و امروز


ماهی سرخ کوچکم آزاد باش و دریا را ببین

 

 

دنبالک 1:

تنگ های کوچک بلوری را هزار تکه کنیم

دنبالک 2:

این دست نوشته نگاهی داره به متن (ماهی قرمز محتضر من) نوشته دوست گرامی (پلک) در وبلاگ   http://senoghte.parsiblog.com/498345.htm 


نوشته شده در جمعه 87/2/20ساعت 2:53 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


سکانس اول


دارم در ذهنم، آرمان خوش رنگ شهرم رو ترسیم می کنم

همه چیزش شبیه شهرهای خودمونه به جز آلودگی صوتی و محیطیش، به جز آدم های چند هزار چهرش و به جز دوستی هایی که فقط نامشون دوستیه

جایی که فقط و فقط متعلق به خودمه و اگه...

و اگه دلم بخواد افرادی رو که دوست دارم به اون راه می دم

دوستی های شهر ساخته ذهنم، خیلی زیباست

من و چند تا ساکن تازه وارد به اینجا، فقط به منافع شخصی خودمون فکر نمی کنیم

هزار تا دروغ ردیف نمی کنیم تا حرفمون رو به کرسی بنشونیم

برای هم چاپلوسی نمی کنیم تا بعد، به راحتی آب خوردن پشت سر دوست چند دقیقه پیشمون حرف بزنیم

اجازه نمی دیم که لبخند بدرنگ تظاهر، روی صورتمون جا خوش کنه

نان و نمک دوستی برامون اهمیت داره. با اهمیت تر از اینکه دوستی مون رو به باد فراموشی بسپریم و به یکدیگه تهمت ببندیم

در دنیای من هیچ آدم بزدلی وجود نداره که بخواد از ترس روبرو شدن با دیگران، با دری صحبت کنه که براش دیواری برای شنیدن وجود نداشته باشه

به نظر من خدا به انسان ها جرأت داده که رو در روی هم صحبت کنند نه اینکه .....

چه چیز خوبیه شرافت نفس! 

چه چیز خوبیه


سکانس دوم


الان که بیشتر فکر می کنم می بینم که شهر من کامل نیست...

نه

شهر من باید شلوغ ترین مکان دنیا باشه حتی شلوغ تر از نیویورک و تهران و ....

من دلم می خواد خودم و ساکنان شهرم تا همیشه دنیا در این مکان مقدس زندگی کنیم

تا همیشه دنیا... 

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/2/18ساعت 12:8 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


من برنده ام؛ چون زندگی رو زیبا می بینم و وقتی به زندگی زیبا نگریستم، آن گاه زیبا میشه.

من برنده ام؛ چون می دونم اگر به معجزه، اعتقاد و ایمان داشته باشم، برام اتفاق می افته و این معجزه اعتقاد و ایمانه

من برنده ام؛ چون می دونم هر اقدام بزرگ در ابتدا محال به نظر می رسه، پس تمام تلاشم رو به کار می گیرم تا محال رو به ممکن تبدیل کنم

من برنده ام؛ چون ذهنم رو آن گونه ساختم که جهنم رو برام به بهشت تبدیل کنه، نه اون که بهشت رو به جهنم

من برنده ام؛ چون نقشه زندگیم رو چنان شفاف رسم کردم که تنها راه باقی مونده، ساختن اونه

من برنده ام؛ چون هم ناامیدی رو می شناسم هم صبر و حوصله رو و البته خوب می دونم که صبر و حوصله شکل دیگه ای از ناامیدیه که انسان بهتر بتونه اون رو تحمل کنه

من برنده ام؛ چون برای رسیدن به سرزمین اهدافم اولین قدم رو برداشتم. قدم اول یعنی تصمیم

من برنده ام؛ چون می دونم مشکلات مثل صخره هایی هستند که در مسیر رود وجود دارند. اگر صخره نبود ، رود هیچ آوازی سر نمی داد!

 


نوشته شده در دوشنبه 87/2/16ساعت 2:31 صبح توسط ساناز نظرات ( ) | |


تا حالا فکر کردی روزی که واسه همیشه بری ، دل چند نفر برات تنگ میشه؟

جات واسه چند نفر واسه همیشه تو زندگی خالی میمونه؟

چند نفر از رفتنت نفس راحت میکشن؟

امروز که هستی، یادت نرفته کسایی تو خونه چشم انتظار گرمی حضورتن، جای خالی تو می بینن

اما آیا تو هم حضور پر رنگ انتظار پر مهرشونو می بینی؟ یا دلواپسی های بی ارزش و مادی زندگی،

تو رو غرق بی خیالی و بی توجهی کرده؟

آیا تا به حال آرامشت همراهت بود ؟ نکنه تو شلوغی روزمرگی زندگی، حتی یادت نمیاد آرامشت رو کجا جا گذاشتی؟

یادت که نرفته هدیه شادی و امید به دیگری، قدرتیه که مثل معجزه در اختیار داری

اما داشتنش بی خرج کردنش آخر فقیری و نداریه

ثروت، در هدیه عشق به دیگرانه ، ثروتمندترین هم که باشی بی عشق زندگیت خوشبختی رو کم داره

یادت که نرفته، واسه خیلی چیزای مهم، زود دیر میشه.

وقتی دیر شد چه جوابی واسه توجیه کوتاهی خودت داری؟

یادت که نرفته صمیمیت رو با هیچی نمیشه خرید به جز عشق

نکنه اهمیت رضایت از لحظه های زندگی تو کوچه های پر مشغله بی توجهیت گم بشه

فراموش نکن زندگی بی تکراره

اگر برات تکراری شده تویی که با یه روش تکراری ازش عبور می کنی

وقتشه مسیرهای نو رو امتحان کنی

تعصب ها رو جا بذاری، تکرار، بی جاذبه است

گاهی روش های نو به امتحانش می ارزه.


نوشته شده در چهارشنبه 87/2/11ساعت 10:46 عصر توسط ساناز نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

انجمن گفتگوی وبلاگنویسان ایران